هرچقد پاچه شلوارا رو گشاد کنی، هرچقد تِم قهوه ای و نارنجی بدی، هرچقد یقه پیراهنا خرگوشی باشه، هرچقد گاری لبو فروشی بذاری، هرچقد زنها مانتو روسری هاشون مدل منافقین باشه، هرچقد سیبیلا آویزون باشه، هرچقد بجای پلیس و نیروی انتظامی بگی آجان، و کلاً هرچقد تلاش کنی که حال و هوای قدیمی به فیلم ببخشی قطعاً موفق نخواهی شد. حس و حال چیزی نیست که با نماد و ظاهرسازی منتقل بشه و خودش رو نشون بده. حس واقعی در جریان روزمرگی های معمول شکل میگیره بدون اینکه عمد و دخالتی توش نقش داشته باشه. هیچ وقت شخصی که توی خیابون های قدیم در حال راه رفتن و خندیدن هست به این فکر نمیکرده که بعدها دیدن کلیپش توی اون لحظه چه حس خوبی رو بدنبال داره. وقتی برای برگزاری یه مراسم عروسی از صبح باید دنبال میوه و ظرف و چراغونی و لباس و فلان بودیم، فکر نمیکردیم بعدها عروسی خلاصه میشه توی یکی دو ساعت تالار و شام. یادآوری اون مراسمات با حالا چقد تفاوت رو به رخ میکشه در حالیکه هیچ تلاشِ ساختگی و مصنوعی در لحظه اتفاق نمی افتاد و یک روندِ طبیعی در جریان بود. پدربزرگ و مادربزرگها وقتی توی حیاط خونشون بازی میکردیم و سروصدا، هیچ وقت نمیگفتن بیشتر بازی کنید یا صداتون رو بلندتر کنید، داد بزنید و راحت باشید چون بعدها قراره حیاط و حوض و زیرزمین و خونه دوره سازمون خراب بشه و جاش آپارتمانِ شیکِ بدون حس ساخته بشه. احساس رو نمیشه ساخت، حس رو نمیشه تولید کرد و به دیگران فروخت، حس در زمانِ خودش قابلیت چندانی برای ابراز نداره و با گذشت زمان در قالبِ واژه هایی مثل خاطره، یادآوری، مرور، کامبک و ... خودش رو به ما نشون میده و ارزشش رو نمایان.اغلب جامعه ای که من باشون سروکار دارم و زندگی کردم انسانهای اجتماعی بودن که حالا متاسفانه جبر زمان او خودکار سياه...
ما را در سایت خودکار سياه دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : ckhodkarsiyah2 بازدید : 116 تاريخ : يکشنبه 2 بهمن 1401 ساعت: 19:37